English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6718 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
indenture U دوبل کردن قرارداد
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
enforcing U اجرا کردن
delivers U اجرا کردن
conducted U اجرا کردن
conducting U اجرا کردن
conducts U اجرا کردن
deliver U اجرا کردن
make something happen U اجرا کردن
conduct U اجرا کردن
make a reality U اجرا کردن
put inpractice U اجرا کردن
put ineffect U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
carry ineffect U اجرا کردن
actualize U اجرا کردن
actualise [British] U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
enforce U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
bring into being U اجرا کردن
put into effect U اجرا کردن
put into practice U اجرا کردن
fulfill [American] U اجرا کردن
performs U اجرا کردن
performed U اجرا کردن
perform U اجرا کردن
accomplish U اجرا کردن
bring inbeing U اجرا کردن
administration U اجرا کردن
practicing U اجرا کردن
enforces U اجرا کردن
put in practice U اجرا کردن
administrations U اجرا کردن
implements U اجرا کردن
enforced U اجرا کردن
implementing U اجرا کردن
implemented U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
practises U اجرا کردن
executes U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
effect U اجرا کردن
exercised U اجرا کردن
fulfit U اجرا کردن
to put in practice U اجرا کردن
executing U اجرا کردن
practising U اجرا کردن
effected U اجرا کردن
exercise U اجرا کردن
effecting U اجرا کردن
carry into execution U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
practise U اجرا کردن
exercises U اجرا کردن
executed U اجرا کردن
obey U اجرا کردن دستور
obeyed U اجرا کردن دستور
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
obeying U اجرا کردن دستور
obeys U اجرا کردن دستور
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
perform U بجا اوردن اجرا کردن
sight-reads U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
performs U بجا اوردن اجرا کردن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
performed U بجا اوردن اجرا کردن
sight-reading U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
implemented U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implementing U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
execution U بدار زدن اعدام اجرا کردن
implements U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
implement U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
pass U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
passes U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
deed of covenant U قرارداد
pact U قرارداد
pacts U قرارداد
acted U قرارداد
protocol U قرارداد
contract U قرارداد
treaties U قرارداد
protocols U قرارداد
treaty U قرارداد
act U قرارداد
defaults U قرارداد
agreement U قرارداد
agreements U قرارداد
deeds U قرارداد
convenant U قرارداد
contract U :قرارداد
mise U قرارداد
deed U قرارداد
default U قرارداد
convention U قرارداد
defaulting U قرارداد
defaulted U قرارداد
conventions U قرارداد
defoult U قرارداد
contracting party U طرف قرارداد
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
contract specification U مشخصات قرارداد
unilateral agreement U قرارداد یک جانبه
futures contract U قرارداد اینده
contract quantity U حجم قرارداد
contracting parties U طرفین قرارداد
The party to the contract (agreement). U طرف قرارداد
subcontracts U قرارداد فرعی
futures contract U قرارداد سلف
affreightment U قرارداد حمل
bond U قرارداد کفیل
service contract U قرارداد خدماتی
conventions U قرارداد عهدنامه
escape convention U قرارداد گریز
service contract U قرارداد خدمت
convention U قرارداد عهدنامه
acceptances U قبول قرارداد
private agreement U قرارداد خصوصی
sales contract U قرارداد فروش
contract U قرارداد بستن
gentlemen's agreement U قرارداد شفاهی
prime contract U قرارداد اصلی
compositions U قرارداد ارفاقی
composition U قرارداد ارفاقی
special agreement U قرارداد ویژه
contract of sale U قرارداد فروش
contract of farmletting U قرارداد مزارعه
validity of a contract U اعتبار قرارداد
contract curve U منحنی قرارداد
parol promise U قرارداد شفاهی
contract note U سند قرارداد
contract period U دوره قرارداد
contract guarantee U ضمانتنامه قرارداد
validity of contract U صحت قرارداد
contract guarantee U ضمانت قرارداد
contract of sales U قرارداد فروش
geneva convention U قرارداد ژنو
subcontracting U قرارداد فرعی
open contract U قرارداد باز
contract period U مدت قرارداد
agreement of arbitration U قرارداد داوری
arrangement U ضمیمه قرارداد
open end contract U قرارداد نامحدود
arrangements U ضمیمه قرارداد
acceptance U قبول قرارداد
parties to a contract U طرفین قرارداد
conditions of contract U شرایط قرارداد
open end contract U قرارداد باز
social contract U قرارداد اجتماعی
operation of contract U نفوذ قرارداد
subcontracted U قرارداد فرعی
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
contract in set form U قرارداد تیپ
labor contract U قرارداد کار
subcontract U قرارداد فرعی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com